داستان طلوع خرداد؛ اقدامی درجهت پاسداشت قیام 15 خرداد
به گزارش وبلاگ کارسیس ، انقلاب اسلامی ریشه در قیام 15 خرداد دارد و از این مقطع حساس تاریخی است که مردم خواسته های خود را که همانا استقلال و آزادی و اسلام و مرجعیت است از عمق جان فریاد می زنند و تنها راه نجات را در ایجاد تحول در نظام حکومتی و سیاسی کشور می بینند و این راه طولانی به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه 1357 منجر می شود. بنابراین پاسداشت این واقعه تاریخی امری لازم و شایسته است و بی شک بهترین وسیله برای نکوداشت این رویداد، استفاده از ابزارهای فرهنگی و هنری است.
کتاب داستان طلوع خرداد، تألیف محمدتقی قشقایی، مجموعه ای ارزشمند از آثار برگزیده یادواره ملی طلوع خرداد است که در موضوعات مختلف 15 خرداد، انقلاب اسلامی و موضوعات مرتبط نوشته شده تا واقعه 15 خرداد را سرشروع فصلی نوین در تاریخ ایران زمین کند.
هر آن، آنی دیگر را به یادمان می آورد و هیچ گاه در آن همانند نداریم درست مثل عشق که هر چه درباره اش گویند حدیث نامکرر است مانند شعر که آفریننده آن هر که باشد نمی تواند همانند دیگری شعر، قصه، داستان و خاطره بگوید، همان گونه که سر انگشتان انسان ها همانند نیست نگاه هر کسی با دیگری درباره یک چیز مشترک یکسان نیست و این هنر و گوهری است ناشناخته که در نظام هستی وجود دارد.
ما در روی کره خاکی زمین زندگی می کنیم، نفس می کشیم، می میریم، زنده می شویم، ما از خاکیم و به خاک بر می گردیم، اما آمدن و رفتن ما هر یک به گونه ای است، با دیگران فرق دارد و این معجزه خلقت است. در سراسر زمین چه کسی می تواند ادعا کند که دو متر مربع زمین وجود داشته باشد که با دو متر دیگر از خاک های زمین ویژگی های همسانی داشته باشد؟
در زندگی ما و از ما، صداها، قصه ها، خاطره ها، ترانک ها، همه و همه دریافت زندگی مانند شده اند. در کتاب داستان طلوع خرداد در می یابیم که ما از آن ها جدا نیستیم اما هر کسی با نگاهش به شعر و قصه و خاطره نگاه می کند، این افزودگی نگاه هاست که گاه از واژه هایی عادی اندیشه ای شاعرانه یا خردمندانه ای در کلام می آورد. واژه ها جامد و بی تحرک نیستند! زیرا در میان جمع اصلی ثابت و بر جایی نیست، همه چو پرگار سرگردان هستند.
قیام 15 خرداد سال 1342 واقعه ای است که تا همیشه در تاریخ پرفراز و نشیب این سرزمین کهن ماندگار و جاوید خواهد بود، زیرا این واقعه سرشروع فصلی نوین در تاریخ ایران زمین است و نقطه عطفی در تحولات کشور به حساب می آید. در واقع انقلاب اسلامی ریشه در قیام 15 خرداد دارد و از این مقطع حساس تاریخی است که مردم خواسته های خود را که همانا استقلال و آزادی و اسلام و مرجعیت است از عمق جان فریاد می زنند و تنها راه نجات را در ایجاد تحول در نظام حکومتی و سیاسی کشور می بینند و این راه طولانی به پیروزی شکوهمند انقلاب اسلامی در 22 بهمن ماه 1357 منجر می شود. بنابراین پاسداشت این واقعه تاریخی امری لازم و شایسته است و بی شک بهترین وسیله برای نکوداشت این رویداد، استفاده از ابزارهای فرهنگی و هنری است.
یادواره ملی طلوع خرداد با همین هدف و در این راستا از سال 1390 شروع شد و اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان تهران برای ایفای وظیفه فرهنگی خود، این رویداد فرهنگی و هنری را در سطح ملی رقم زد که در سال 1393 این حرکت فرهنگی در سطح مطلوب و وسیع تری در رشته های مختلف فرهنگی و هنری در شهرستان های جنوب شرق استان تهران (ورامین، پیشوا و قرچک) که خاستگاه اصلی قیام 15 خرداد است برگزار گشت.
آثار کتاب داستان طلوع خرداد، خاطرات نویسندگان برگزیده جشنواره سراسری طلوع خرداد 1393 به میزبانی شهرستان تاریخی و پایدار ورامین مبداء قیام خونین پانزده خرداد 1342 است.
در بخشی از کتاب داستان طلوع خرداد می خوانیم: کتاب به دست زیر سایه سرو انتهای باغچه نشسته بودم و شکل ابرهایی را که تند تند رد می شدند، پیدا می کردم. یکی شان خیلی شبیه معلم زیست مان بود. طوری دستش را بالا برده بود که انگار می خواهد به سؤال های سخت خودش زودتر از شاگردان جواب بدهد. هنوز امتحانش را نگذرانده بودم. داشتم به امتحان پایانی زیست و روزهایی که تنم از ترسش به لرزه می افتاد فکر می کردم که مادر سبد به دست آمد و رفت لابه لای تربچه ها و ریحان های تازه قد کشیده باغچه. نگاهم متوجه او بود و تا خواست سرش را بگرداند کتاب را جلوی صورتم گرفتم.
بفهمی نفهمی انگار یک جوری شد. خواست بروم کمکش. قیافه مظلومی به خودم گرفتم و گفتم: شعر حفظی هایش خیلی سخت است. بلند بلند شروع به خواندن کردم. بعد از چند دقیقه بلند شد و آمد طرفم. پرسید: امتحانت کیا؟ من و من کنان گفتم دو ـ سه روز دیگر ـ کلاً سخته یا راحت؟ ـ ای بدک نیست. سبد به دست رفت. داشتم شعر انتظار را می خواندم. رسیده بودم به بیتی که خیلی دوستش داشتم (از غم دوست در این میکده فریاد کشم) که زنگ زدند. از خدا خواسته دویدم سمت در. لاله بود. پرسید چند بار خوانده ام؟ گفتم: تو که می دونی این درس برام خوندن نداره. انگار کتابو خودم نوشتم. هر دو خندیدیم.
پرسیدم تو چه طور؟ گفت قبلاً یکی دو بار همه کتاب را خوانده و می خواهد فردا همراه مادر و خواهرش بروند مرقد امام. متعجب پرسیدم پس امتحان جغرافیا، ریاضی، زیست و فیزیک چی؟ چهار امتحان مهم. بدون وقفه. چه طور می خواهی بروی؟ خودت که می دانی اگر بروی همه وقتت گرفته می شود. گفت: بی خیال... . شاید دیگر از این فرصت ها پیش نیاید. تو هم همراه ما می آیی؟ جای خالی داریم. کمی فکر کردم. اول گفتم فکر نکنم بتوانم. فکر امتحانات پشت سر هم سفر را برایم زهر می کند. از طرفی دلم می خواست بروم.
تا به حال نرفته بودم. یعنی پیش نیامده بود که برویم. گفتم باید فکر کنم.
- هر طور راحتی... فقط تا آخر شب بگو که اگر نیامدی شاید بخواهیم مادربزرگم را با خودمان ببریم. وقتی رفت یک راست رفتم پیش مادر. تا خواستم بگویم که لاله چه گفته، یاد نالیدنم از امتحانات و سخت بودن امتحان ادبیات افتادم. کتاب را دادم دست مادر و خواستم ببیند شعر را درست حفظ کرده ام یا نه؟
کتاب داستان طلوع خرداد، تألیف محمدتقی قشقایی در 176 صفحه، با شمارگان 1000 نسخه از سوی انتشارات نظری روانه بازار نشر شده است.
منبع: ایبنا - خبرگزاری کتاب ایران